قرار ما پشت شالیزار به قلم فرناز نخعی
پارت هشتاد و نهم
زمان ارسال : ۱۰۱ روز پیش
شمس آب دهانش را فروداد اما تصمیم گرفت یک بار دیگر شانسش را امتحان کند.
- دو روز هم باشه میشه.
فرمانده به او چشمغره رفت.
شمس با نگرانی گفت:
- خواهش میکنم اجازه بدید قربان. من ا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
مریم گلی
10پس اون طلاق نامه از طرف کی بوده ،یعنی عموی تابان و فریدون دست به یکی کردن ؟ممنونم نویسنده جان